![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
گرچه ای یار، اسیـر کـف اغـیار توأم نی گـرفـتار عـدو بلـکـه گـرفـتار توأم نام تو وِردِ زبـانم به سـر دار شدهست تو عـلی هستی و من میـثـم تـمّار توأم میزند خصم مرا طعنه ولی غافل از آن بر سرم نیست هـوایی که هوادار توأم دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد فکر انگـشت تو و دست عـلـمدار توأم گر شکافی لب من خورده دگر چوب نخورد در غـم چوب یزید و لب خـونبار توأم دشـمـنـم آب دهـد لیک نـنـوشم هرگـز گرچه لبتـشـنه ولی تشـنۀ دیـدار توأم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
من و انـبـوهـی از دلـواپـسـیهـا که دارم لشـکـری از بیکـسیها تـمـام کـوفـه عـهـدی تـازه دارند بــرای کـشـتـن تـو ای مـسـیـحـا دلـم را مـثـل پیـمانها شکـسـتند دو دستم را به عهدی تازه بستند هـمانهـایی که نامه مینـوشـتـند به استـقـبال تو خنجر به دسـتـند دلم مانـدهست و داغ جانگـدازی که شـد با حـرمت نـام تو بـازی تنم زخـمی، لبم تـشنه، دلم خون امان از این همه مهـمان نوازی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
ببین که بر سر دارم میا به كوفه حسین هـنوز زمـزمه دارم میا به كوفه حسین سلام من به تو ای آفـتاب هـستیبخـش چراغ محـفـل تـارم میا به كوفه حسین نوشـته ام كه بیائی ولی به صفحۀ خاك به اشك خود بنگارم میا به كوفه حسین میـان كـوفـه غـریـبـانه میزنـم فـریـاد امید و صبر و قرارم میا به كوفه حسین به سنگساری مهمان اگر چه میكوشند امـامِ آیـنـهدارم مـیـا به كـوفـه حـسـیـن در این دیار به سرنیزه لاله میچـینـند گـلِ همیـشه بهـارم مـیا به كوفه حسین بیا به هـمره زینب از این سفـر برگرد امید جـان فـكـارم مـیـا به كـوفه حسین برای آن كه نگـردی تو بیعـلـی اكـبر دمـادم است شعـارم میا به كوفه حسین نشـسـته حـرمـله در انتـظار اصغـرِ تو ببین كه واهمه دارم میا به كوفه حسین پـیـام آخـر مـسـلـم بـرای تـو این اسـت گـذشته كار ز كارم میا به كوفه حسین به گریه گفت «وفائی» ز مسلم بن عقیل به درد و غصه دچارم میا به كوفه حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
سلام ای نـازنـین شاه و حـبـیـبـم بـیـابـان گـرد تــنـهـای غــریـبـم نوشـتـم که بیا، شـرمـنـده هـسـتم من از این نامهها شرمنده هـستم نوشتند و تو را ای یار خـواندند ولیکـن پای این پیـمـان نـمانـدند ولایـت در وجـودم منـجـلی بـود گــنــاهـم بــردن نـام عــلـی بـود هر آنچه کوشش و همت نمودند شـنـیدی که حـریف من نـبـودنـد تـمـام دشـمـنـان را خـوار کـردم شـبـیـه مـرتـضی پـیـکـار کـردم امان دادند، عهـد خود گـسـسـتند به کعـب نیـزه دنـدانم شکـسـتـند از اولاد زنـا نــیـرنـگ خـوردم من از زنهای کوفه سنگ خوردم صـدای الـعـطـش آمد به گـوشـم خـبـر داری نـشـد آبـی بـنــوشـم خــدا را شـاکـرم آبـی نـخــوردم فدای کـام خشکـت، کام خـشکـم سـر دارالـعــمـاره گـریـه کـردم به یاد شیـرخـواره گـریـه کـردم عجب جشنی بپا شد عـید قـربان سرم از تن جـدا شد نـذر جانـان همه داراییام را غـصب کـردند سرم را روی نیزه نصب کردند در این شـهـر جـفـا و نـا امـیدی کـنـار مـزبـلـه مـانـدم، شنـیـدی؟ نــگــویــم مــابــقـی مــاجــرا را نـگــویـم کـوچـۀ قـصـاب هـا را به زیـر نـور مـهـتـاب و سـتاره تـنــم آویـخــتـه شـد بـر قـــنــاره نیا کوفه که کوفه قحط آب است نفاق و خدعههاشان بیحساب است نـیـا تـا دخـتـرت در تب نـیـفـتـد نـظـر بـر سـایـۀ زیـنـب نـیـفـتـد رقــیـــه طــاقـت دوری نـــدارد تـــوان درد مــهـجــوری نــدارد نیا تا شـمـر شـمـشـیری نـسـازد نـیـا تـا حـرمـلـه تـیـری نـسـازد نـیا تا پـیـکـرت عـریـان نـمـانـد سـنـان در پـهـلوی قـرآن نـمـانـد تــو آقــا زادۀ بـنـتُ الــرســولـی نده گیسوی خود را دست خولی خـلاصه ای امیـر هـر دو عـالـم حـلالـم کن، حـلالـم کن، حـلالـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
اگر چه چـشمِ تـری زیر آن قـدم داریم دوباره مثل دو چشمت هوای غم داریم دوباره مادرتان چای روضه را دم كرد دوبـاره بـین حـسـیـنـیـه و تو دم داریـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
کسی که از امام عصر خود خواهد وصالش را کسی که آرزو دارد نظاره بر جمالش را خیالِ معصیت، معصیت است و منتظر باید نگه دارد از اوهام خطا فکر و خیالش را محب آل حیدر لحظههایش مملو از ذکر است همیشه مغتنم میداند از دنیا مجالش را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای کاش یک ثانیه با ما همنـشین باشی سخت است عمری اینچنین تنهاترین باشی خاک “دلم” تـسخـیرِ بیگانه نخـواهد شد ای دوست! وقتی صاحب این سرزمین باشی شب، نور تو در کوچههای شهر جاری شد تا مثـل فـانـوسی بـرای اهـلِ دین باشی دست خـدا ترجـیح داده دستِکـم اینـبار تا دست فـتنه رو شود، در آستین باشی خـیـلی به چـشـمان عـلـیوار تو میآیـد در مسجد سهـلـه امیـرالمـومـنـین باشی دنیا رکابش را هزاران سال صیقـل داد تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی زهـرا برای غربتت بارید از آن دم که فـهـمـید تو بـایـد غـریبِ آخـرین بـاشی ایکـاش ما هم مهـزیـارت میشـدیم آقا وقتی میان شیـعه گرمِ دستچـین باشی با درد و با اندوه و با گریه عجین باشم با درد و با اندوه و با گریه عجین باشی تا کی قرار است از فراقت اینچنین باشم!؟ تا کی قرار است از صبوری اینچنین باشی!؟ خیلی دلم میخـواهد آقا وقت جـاندادن آن لحظهها، آن لحظههای واپسین، باشی اشکِ منِ بیمعـرفت خشکـیده، باید هم تو همچنان دلواپس هَل مِن مُعین باشی بـار گـنــاهـان مـنِ نـامــرد بـاعـث شـد تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی پای برهنه، کـربلا، با تو، چه میچسبد خیلی دلم میخواست با من اربعین، باشی برگرد، روضه، روضۀ سقاست، پس برگرد تا روضـهگـردانِ یـلِ اُمُّ الـبـنـیـن بـاشی با آن عمود سهمگینی که به فرقت خورد باید علمدار! این چنین نقش زمین باشی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
با گریه دستم را به سـاغـر میرسانی ایـام هـجـران را به آخـر مـیرسـانـی بیـزارم از آن سـفره که دورش نباشی رزق مرا در روضه بهـتر میرسانی وقـتی که خـانـه، خـانـۀ جـدّ تـو بـاشـد شخـصـاً گـدا را تـا دم در میرسـانـی امـروز که داغ همه داغ حـسیـن است تـسـلـیـت مـا را به مـادر مـیرسـانـی قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی کِی این زیارت را به نوکر میرسانی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
امشب برای من درِ میـخـانه جا بگیر ای مهربانتر از همه دست مرا بگیر بـار گـنــاه و روی سـیـاه مـرا بـبـیـن قلب مرا ازین همه جرم و خطا بگیر من دل بریدم از همه و دل شکـستهام بهـر دل شـکـسـتـۀ ما هـم دعـا بگـیر جانم به لب رسیده ازین بار معصیت آقـا بـیــا بـرای دل مـا جــلا بـگــیــر دردی به سینه دارم و بر سینه میزنم با اشک چشم روضه برایم شفـا بگیر دور از تو حال و روز من بینوا بد است این حـال زار را ز من بـینـوا بگـیر مولا تو را قـسم به دل زینب و رباب امـشـب برای ما سـفـر کـربـلا بـگـیر عمری گدای هر شب این خانـوادهایم بــوی گـلاب را ز دل آشــنــا بـگـیـر مـاه مــحـرم آمـد و بـیــرق بـپـا شـده امشب بیا به مجـلس ما و عـزا بگـیر شال سـیاه و پـرچـم مشـکی بـیـاورید با روضههای شـاه شهـیدان نـوا بگیر حال و هوای سینه زدن دارد این دلـم جان مرا میان همین روضـهها بگـیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیا که با غـم عـشـقـت به آسمان برسم به باغ نسترن و یاس و بوسـتان برسم منی که دل به هوای وصال خوش کردم بیا که در شب هجـران به آستان برسم به چشمهسار دو چشمم بریز باران را بـیـار بـادۀ نـابـی بـه بـیـکـران بـرسـم کـبـوتـر دل مـن پـر زد و هـوایـی شـد بریـز دانـه که امـشب به آشـیـان برسم تو سـایـه سـر مـایی و ما گـدای تـوأیم بیا به حـضرت دلـدار مهـربـان بـرسم تمـام صبـر و قـرارم قـرار مـا این شد نگـارم از سـفـر آیی به دلسـتان برسم رسـیده مـاه عـزا صاحـب عـزا برگرد بیا که سیـنهزن و زار و ناگران برسم تـمام کـوچه و بازار روضه میخـواند برس به داد دلـم تا به دیـگـران بـرسم بیا که شال عزا روی دوش لاله نشست به سینه میزنم امشب به ارغوان برسم میـان سـیـنه حـسـیـنـیـه دارم آقـا جـان کمک کن از شب اول به کاروان برسم به روضه آمده خورشید و ماه بر سر زد چه میشود که غزلخوان و روضهخوان برسم هـلال مــاه عــزا آمــد و نــیــامــدهای بیا و روضه بخوان تا به بذل جان برسم بگـو که عمه سـادات را کـتک زدهاند بخوان که با عطش و ناله و فغان برسم بخـوان که پیـکـر شهزاده ارباً اربا شد بخوان که گریه کنم یا که ناتوان برسم بگـو که فـرق عـلـمدار خـیمهها وا شد بیا به روضه که من هم در آن میان برسم بخوان ز قحطی آب و رباب و لالایی بخوان به سینه زنیهای بیامان برسم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
دنیـا تو را به لحـظه تقـدیـر میکـشید انگـار خـط به آیـه تطـهـیر میکـشـید با یک سه شعبه قلب شما پارهپاره شد آقا شمـا چرا ز کـمـر تـیـر میکـشید؟ قـرآن کـامـلی تو و ای خاک بر سرم کـار تو آیـه آیـه به تـفـسـیر میکـشـید با قصد قرب جسم تو را مثله میکـنند گویی کسی به قتل تو تکـبیر میکشید طفـلان بیپـنـاه تو را با تمـام بـغـض دارد کسی پس از تو به زنجیر میکشید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هر گدایی که در این قـافـله حـاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریـزهخـورِ سفـرۀ الطـافِ توأیم سـایۀ لطفِ حـسـین از سَرِ ما کم نشـود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمـزِ مـقـبـولـیتِ تـوبـه، فـراهم نـشـود! جـمع عـشّـاق شما محـفـل خـوبـان باشد خوبتر از تو کسی در همه عالم نشود هرچه گـشتیم در این جمع ندیـدیم چرا؟ غافـلی را که در این مدرسه آدم نشود!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایهدارم یا حسین چشمهایم عطر شورانگیز روضه میدهد بسکه هر روز از غمت بیاختیارم یا حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
قلب ما از تو غـم عـشـق تـقـاضا دارد چـشم ما نـیـز فـقـط گـریـه تـمـنـا دارد قـدر بال مگـسی گـوهـر اشک غـم تو قـیـمـتی بـیـشـتـر از گـوهـر دریا دارد هر که در بزم عـزای تو قـدم بگـذارد زیر پـایش پـر جـبـریل مـلک را دارد غیر آغوش تو هر جا بروم نا امن است روضهات امنترین جاست که دنیا دارد آی مردم به خـدا تـربت قُـدسی حـسین اثــر بـیـشـتــری از دم عــیــسـی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عـبد هـنگـام بـلا چـشـم بـه مـولا دارد مرگ از زندگی بیتو سزاوارتر است گـذر عـمـر به هـمـراه تـو مـعـنـا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بـهـتـریـن ارثــیـه را طـایـفـه مـا دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینه ما سـنـد نـوکـری مـاسـت که امـضا دارد سر شکستن وسط روضه تو چیز کمیست عاشق از داغ تو گر جان بدهد جا دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
غم کیمیاست پس به همه غم نمیدهند بیامتحـان که چـشـمۀ زمـزم نمیدهند باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد این خانـدان به سائل خود کم نمیدهند درهـم خـریـدهانـد گـداهـای خـویش را اما به وقت لـطـف که درهـم نمیدهند وقتی علم به دست اباالفضل بوده است نـابـرده رنج یک نـخ پـرچـم نمیدهند ذکر مدام و اشک و مناجات لازم است مـحـرم نـگـشـته شور محـرم نمیدهند بیگـریـه بر حـسـین نشد تـوبهام قبول تـوبـه نـکـرده اشـک دمـادم نمیدهـند دیـوانـۀ اویـسـم و دنـدان شـکـسـتـنـش بیدرد را که نـعـمـت مـاتـم نمیدهـند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
با رخصت از خدای تعالی! فقط حسین ما گـم نمـیشـویـم هَـدَیـنـا فقـط حسین سر خـم نـمیکـنـیم به هر قـبـله دروغ دل را نمیدهـیم به هر جا! فقـط حسین بگذار هرکه خواست گدای کسی شود ما را چه کار با دگران ما فقط حسین! صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین گـفـته خود حضرت عیسی فقط حسین خـیلی دعـام کـرده اگر نـوکـرش شدم دارد هـوای سـیـنهزنش را فقط حسین هرکس که خورده بر در بسته فقط حسن هرکس دلش گرفـته ز دنیا فقط حسین شـکــر خـدا کـه خـادم آل پـیــمـبـریـم ما با یکی خـوشـیم خـدایـا فقـط حسین سـرمـایه مـحـبت زهـراسـت دیـن من سـرمـایـه مـحـبـت زهـرا فقـط حـسین امسال جای ما وسط صحن خالی است یک کـربـلا بده به گـداها فقـط! حسین از شـهـر شـام تا بـرسـد باز پـیـش تو یک ذکر گفت زینب کبری، فقط حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
او وجودش همه نور و نَفْس ما ظلمت محض زدهام مِی زِ سبویش همهاش رحمت محض ما فـقـیریم همه محـضر او چون طفـلی که بَرَش نیست پَشیزی، همهاش حیرت محض فَرّ و جاهش به زبان نیست توان، گفتن، لیک خودش از حُسن عطا کرده به ما جرأت محض سر سپردن به سرایش همه دم شیرین است گرچه بینا نَبُوَد دیده بر آن حشمت محض سر ما خاک قدمهاش چه خوش جرأتی است خلوت دم به دم شاه و دمی صحبت محض بوسه بر خاک قدومش هدف عُمر من است بوسه و خواهش عذر و طلب فرصت محض دستها چون به ضریحش برسد شیرین است قلب عشاق بود مملـوِ از حاجت محض حـرمش مـأمن سرگـشـتۀ ناچیزی است که نباشد و نبودست به جز زحمت محض
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از چشم گـریه مـانَد و از گـریه عزّتش از جــام بــاده مـانَـد و از بــاده لـذّتـش فرمود امام صادق ما روضه جنّت است دنـیـا جـهـنم است بـرو سـمت جـنّـتـش ما را حـسین، بهر خودش انتخاب کرد ایـنجـا کـسـی نـیــامـده الا به دعـوتـش عرفان ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعـتـش! تا زنـدهای به هر نـفـسی یا حسین بگو فـردا میان قـبر تو هـسـتی و حـسرتش یک روز هم شبیه به حُر میخـرد مرا بخـشـیـده میشـویـم هـمه در نهـایـتـش آنـکـس که کـار کـرد بـرای عـزای او حـتـی عــبـادت اسـت دم اسـتـراحـتـش صـد بـار قـهــر کــردم و دنـبــالم آمــده مـانـدم دگر چـکـار کـنـم از خـجـالـتش خـون حـسـیـن قـاطـی کـرب وبـلا شده صد مرده زنده میشود از بوی تربتش جان داشت و به خیمه او حملهور شدند فابک علی الحسین! شکـستـند حرمتش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
میبـرد از دل عـالـم غـم تو غـمها را میخـرد لـطف تو از دم همه دمها را توبهها را به تو دادند همان روز ازل تا تـو آدم بـکـنـی تـک تـکِ آدمهـا را قـطرۀ اشک مـرا هـم قـد دریـا کردی مگر اینکه تو زیـادش بکـنی کـمها را گوشۀ چـشم تو و گوشۀ چـشم خشکـم یک نگاهی بکن این چشمه زمزمها را باز نزدیک مـحـرم شـد و مـادر آورد وسـط خـانـه مـا بـقـچـه پــرچـمهـا را آه از آن روز که ما خفته به زیر خاکیم کـه نـبـاشـیـم و نـبـیـنـیـم مـحـرمها را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است پرچم به اهـتـزاز درآمـد، محـرّم است میگرید آسمـان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا میکند غـمت ابـلاغ میکـنـنـد بـه یـاران، سـلام تـو قـد میکـشـند بـاز عـلـمهـا، به نـام تـو هرجا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبهای که ببـینی، نوشته است »باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقـام، شبی را سحـر کـنیم با کـاروان گـریه، مسـافـر شـدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گـفتم «اَلسلامُ عَـلیکُم» دلم شکـست نام حـسین، بنـد دلـم را، ز هم گسـست دیدم که ابـرهای جهـان، گریه میکنند در ماتمت زمین و زمان، گریه میکنند دیدم «عـزای اشرف اولاد آدم است« دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است« رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چـیزی نمـانـده بود که قـالب تهی کـنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنهکام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّـایِ یـاسهای کـبـودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزهها، کلمات تو جاری است این قصّه، قـصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلـَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنـتَهَی الکَـلام آئـین من تویی، که تویی دین راسـتین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَـلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بیخروش بود خـورشید تکّه تکّهٔ زینب، خـموش بود
: امتیاز
|